درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها
  • جی پی اس موتور
  • جی پی اس مخفی خودرو

  • تبادل لینک هوشمند
    برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان az adame bi mareft mo0tenaferam و آدرس soogoli.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 24
بازدید دیروز : 23
بازدید هفته : 114
بازدید ماه : 208
بازدید کل : 21237
تعداد مطالب : 71
تعداد نظرات : 57
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


ساعت
az adame bi mareft mo0tenaferam




نیلوفر من:

با نگاهت در خوشی غرق می شوم ، 

 و با صدایت به دیار آشنایی سفر می کنم.   

 کمند گیسوانت اسب سرکش روحم را به اسارت می کشد.

ندانم طنین کوهساران را ،

یا صدای پر خروش چشمه ساران را ،  

یا صدای  پای تک تک یاران را ؛ 

کدامین را به تو هدیه کنم.



چهار شنبه 13 آذر 1392برچسب:, :: 23:18 ::  نويسنده : soogoli

یادمان باشد اگر خاطرمان تنها شد

               طلب عشق ز هر بی سر و پائی نکنیم



چهار شنبه 13 آذر 1392برچسب:, :: 23:17 ::  نويسنده : soogoli

به نامردی نامردان قسم خوردم

که نامردی کنم در حق نامردان



چهار شنبه 13 آذر 1392برچسب:, :: 23:9 ::  نويسنده : soogoli

به نام کلام دروغین عشق

چند وقتی بود که میخواستم برای تو درد این قلبی را که شکستی و رفتی بنویسم

اما تا میخواستم بنویسم قطره های اشکم بر روی کاغذ میریخت

و نمی توانستم آنچه را که میخواهم بر روی صفحه کاغذ

خیس بنویسم.حالا دیگر یک قطره اشک نیز در چشمانم نمانده و

همان قلب شکسته ام تنها یادگار از عشقت به جا مانده

قلبی که یک عالمه درد دارد ، دردی که مدتهاست دامنگیرش شده است.

از آن لحظه ای که رفتی در غم عشقت سوختم و با لحظه های تنهایی ساختم.

نمی توانستم از او که مدتها همدل و همزبانم بود جدا شوم ،

اما تو رفتی و تنها یک قلب شکسته سهم من از این بازی عشق بود

یک بازی تلخ که ای کاش آغاز نمیکردم تا اینگونه در غم پایانش بنشینم

تو که میخواستی روزی رهایم کنی و چشمان بی گناهم را خیس کنی

چرا با من آغاز کردی!

مگر این قلب بی طاقت و معصوم چه گناهی کرده بود

گناهش این بود که عاشق شد و تو را بیشتر از هر کسی ، از ته دل دوست داشت

اینک که برای تو از بی وفایی هایت مینویسم انگار آسمان چشمانم دوباره ابری شده

و در قحطی اشک دوباره میخواهد ببارد.اما من مینویسم

مینویسم که یک قلب را شکستی ، و زندگی ام را تباه کردی.

کاش می دانستی چقدر دوستت داشتم ،

کاش می دانستی شب و روز به یادت بودم و از غم دوری ات با

چشمان خیس به خواب عاشقی می رفتم.

نمی دانی چه آرزوها و رویاهایی را با تو در دل داشتم.می خواستم عاشقترین باشم ،

برای تو بهترین باشم ، یکرنگ بمانم و یکدل نیز از عشقت بمیرم.

آن زمان که با تو بودم کسی نام مرا صدا نمیکردم ،

همه به من میگفتند ((دیوانه)).آری من دیوانه بودم ، یک دیوانه ساده دل.

دیوانه ای که اینک تنهای تنهاست و از غم جدایی ات روانی شده است.

این را بدان نه تو را نفرین کردم ، و نه آرزوی خوشبختی برایت کردم.

این روزها خیلی احساس تنهایی میکنم ،

راستش را بخواهی هنوز دوستت دارم اما

دیگر دلم نمیخواهد حتی یک لحظه نیز با تو باشم.

خیلی دلم میخواهد فراموشت کنم اما نمی دانم چرا نمی توانم

دلم برای لحظه های با تو بودن تنگ شده و یاد آن لحظه ها قلب شکسته ام را میسوزاند.

و این بود سرنوشت من و تو! چه بگویم که هر چه بگویم دلم بیشتر می سوزد .

نیستی که ببینی اینجا زندگی ام بدون تو بی عطر و بوست ، بی رنگ و روست.

هر چه نوشتم درد این قلب دیوانه من بود ، نمیخواستم بنویسم از تو ، اما قلبم نمیگذاشت.

بهانه میگرفت ، گریه می کرد ، میگفت بنویس تا بداند چه دردی دارم.

انگار دوباره کاغذم از قطره های اشکم خیس شده ،

دیگر قلمم برای روی کاغذ خیس نمی نویسد.

خواستم بنویسم که خیلی بی وفایی.



چهار شنبه 13 آذر 1392برچسب:, :: 22:12 ::  نويسنده : soogoli
پسره با چهل سانت دور بازو یه لیوان آب دست مادرش نمیده بعد میره واسه تشنه لبان روز واقعه زنجیر میزنه! ای خداااااااااااااااااا

سه شنبه 12 آذر 1392برچسب:, :: 19:8 ::  نويسنده : soogoli

کودکی با پای برهنه روی برف ها ایستاده بود و به ویترین فروشگاهی نگاه می کرد.

زنی در حال عبور او را دید و دلش سوخت، او را به داخل فروشگاه برد و برایش لباس و کفش خرید و گفت: مواظب خودت باش!

کودک پرسید: ببخشید خانم شما خدا هستید؟ زن لبخند زد و پاسخ داد: نه من فقط یکی از بنده های خدا هستم.

کودک گفت: می دانستم با او نسبتی دارید!



سه شنبه 12 آذر 1392برچسب:, :: 19:5 ::  نويسنده : soogoli

 

حال و روز این روز های قلب تنهام ...

چه سخت میگذرد این روزها ...

 

این روزها که قرار است از تو که همه رویا و عشقم بودی ...

توی خیالم یه ادم معمولی بسازم ...

چه قدر سخته که از این به بعد وقتی اسمت میاد ...

باید خودم رو به بی تفاوتی بزنم ... تا همه فکر کنن فراموشت کردم ...!!!

ولی فقط خدا می دونه هنوزم با شنیدن اسمت دلم میلرزه ...

مگه میشه به این راحتی چند سال زندگی و کلی خاطره که داشتیم و نداشتیم رو فراموش کنم ؟!

خدایا چی میشد ارزو های هیچ کسی تبدیل به ای کاش ها تو زندگیش نمیشد ؟!

بعد تو قراره سهمم از زندگی هزار و یک ای کاش بشه ...!!!

ولی اگه قیمت شادی تو حسرت قلب منه ...

با اشتیاق هر چه تمام اشک می ریزم با دیدن خوش بودنت با دیگری !!!

فقط قول بده همیشه بخندی و شاد باشی ...

دیدن غمت داغون تر میکنه این دل تنهام رو ... !!! باور کن ... !!!

خدا جونم به حرمت این قلب تنهام ... مواظب عشقم باشیا ... فقط به خودت میسپارمش ... !!!

مراقب قلب مهربونش باش که یه وقت نشکنه !!!

 

نایت.jpg

احساس امنیت یک دختر ...

زیر باران اگر دختری را سوار کردید جای شماره به او امنیت بدهید… او را به مقصد مورد نظرش برسانید نه به مقصد مورد نظرتان! در تاکسی خودتان را به در بچسبانید نه به او! بگذارید وقتی زن ایرانی مرد ایرانی را در کوچه خلوت میبیند احساس امنیت کند نه احساس ترس!!!!

خوشحالی ... بی من !!!!

همیشه بهت میگفتم میخوام خوشحالت کنم ...

 

چه کنم که حالا دلیل خوشحالیت نبودن منه ... ؟؟!!

 

163.jpg

 



سه شنبه 5 آذر 1392برچسب:, :: 18:57 ::  نويسنده : soogoli

کاش میشد چشمانم را می بستم و اول زمستان باز میکردم . . . .
امسال بی تو تحمل نبودنت را در پایِیز ندارم

_________________________________________________________

مهم نیست عمر کوتاه باشد یا بلند . . .
مهم  . . . مهم نفسهایی ست که بی تو بلند و با تو کوتاه کشیده میشود. . .

_________________________________________________________

به قول فروغ شهامت میخواهد سرد باشی و گرم بخندی  . . .
آنقدر از حادثه پرم که وقتی به خانه میرسم تلویزیون لم میدهد روی کاناپه تا مرا تماشا کند . .

_________________________________________________________


دستهایم را محکمتر فشار بده نازنینم . . .
اینجا خیلی ها سر جدایی تو و من شرط بسته اند . . .

_________________________________________________________


خدایا . . .
این بود دنیایی که به خاطرش به شکم مادرمان لگد میزدیم . . .



دو شنبه 27 آبان 1392برچسب:, :: 21:56 ::  نويسنده : soogoli

میدانی رفیق . . . .

سردش بود . . .

دلم را برایش سوزاندم . . .

گرمش که شد با خاکسترش نوشت  :

خداحافظ . . .

و رفت . .

ابراهیم نیستم . . . .
اما غرورم رو قربانی کسی کردم که ارزش گوسفند هم نداشت. . .

همین که هستی . . . همین که در سرای دلم راه میروی . . .
همین که گاهی پناه واژه هایم میشوی . . .
کافیست برای یک عمر آرامش . . .

اسم های مجازی
تصویر های مجازی
مشخصات مجازی
و در بین این همه چیزهای مجازی
تنها یک چیز حقیقت دارد
تنهایی من...

 

 



دو شنبه 27 آبان 1392برچسب:, :: 21:51 ::  نويسنده : soogoli

بچه ها از این سایت هم دیدن کنید

http://avazchat.net

[Web] - [E-Mail]

 



جمعه 24 آبان 1392برچسب:, :: 12:4 ::  نويسنده : soogoli